جدول جو
جدول جو

معنی دشت کوچ - جستجوی لغت در جدول جو

دشت کوچ
(دَ)
دهی از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت. سکنۀ آن 299 تن. آب آن از رود خانه شور. محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشت کوژ
تصویر پشت کوژ
کسی که غوز دارد یا پشتش از پیری خمیده، کوژپشت، خمیده، خمیده قامت
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
پشت کوز. خمیده. خم گشته. پشت دوتا. خمیده قامت. پشت خم:
وگر بیاید زانگونه باز بایدگشت
که خان ز دشت کتر پشت کوژ و روی آژنگ.
فرخی.
، کنایه از فلک باشد
لغت نامه دهخدا
نام کوهی در شبانکاره به فارس در بلوک دارابجرد... نام این کوه را به اختلاف قرائات دستورکوه، ستورکوه، رستق کوه و کوه رستو نیز نوشته اند. (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ 3 ص 194)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
کوبش دو کف دست بهم. ضرب دو کف دست بهم. بهم کوبیدگی دو کف دست، ضربت دست:
گر باد خیزد ای عجب از دست کوفتن
از دست کوب خصم مرا باد سرد خاست.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از دهستان مزارعی بخش برازجان شهرستان بوشهر. سکنۀ آن 294 تن. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ تِ لَ)
نام محلی است نزدیک بخارا و بلخ و نسبت بدان دشت کولکی شود: زینهار که مولانا تاج الدین دشت کولکی را دریابی که از اولیاء الله است به خاطر من آمد که مرا... بلخ است از این راه بطرف وطن خود میروم بلخ کجا و دشت کولک کجا. از بخارا بیرون آمدم و بطرف بلخ رفتم اتفاقاً مرا ضرورتی پیش آمد که از بلخ به دشت کولک رفتم. (انیس الطالبین ص 112)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از دهستان افرز بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد. سکنۀ آن 110 تن. آب آن از رود خانه قره آغاج. محصول آنجا غلات و برنج. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ تِ)
دشت الروم. سابق آنرا دشت رون نیز میگفتند و آن مرغزار و قریه ای است در بلوک ممسنی (شولستان سابق) ، و این بلوک واقع است در مابین مغرب و شمال شیراز و قصبۀ آن موسوم است به فهلیان که تا شیراز قریب بیست و یک فرسخ مسافت دارد، و از دشت روم تا مابین هفت فرسخ است. رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی ص 101 و 102و نزهه القلوب مستوفی ص 134 و سفرنامۀ ابن بطوطه چ مصر ج 1 ص 127 و حافظ چ قزوینی ص قیط شود:
در دشت روم خیمه زدی و غریو کوس
از دشت روم رفت به صحرای سیستان.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 43 هزارگزی شمال ضیأآباد و 6 هزارگزی راه عمومی. کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 90 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات دیمی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و جاجیم بافی است. مزرعۀ آستین درۀ بالا جزء این ده است. ساکنان از طایفۀ غیاثوند هستند و زمستان به حدود کزوان طارم میروند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشت کوژ
تصویر پشت کوژ
خمیده قامت
فرهنگ لغت هوشیار
نگهبان مزرعه، نگهبان آیش، نگهبان شالیزار
فرهنگ گویش مازندرانی
نام منطقه ای است که از شمال به دریای خزر و از جنوب به رشته
فرهنگ گویش مازندرانی
دشت کجور منطقه ای است که از شمال به دریای خزر و از جنوب به
فرهنگ گویش مازندرانی
کشاورزی در قشلاق
فرهنگ گویش مازندرانی
بادی که از غرب وزد
فرهنگ گویش مازندرانی